داستان کوتاه ، حاضر جوابی زن ...
شبی تاجر بزرگی با همسرش تصمیم گرفتند
برای شام به رستورانی ارزان بروند
وقتی آنها به رستوران رسیدند صاحب رستوران از محافظان پرسید:
می توانم خصوصی با همسر تاجر صحبت كنم !
و زن تاجر خصوصی با آن مرد صحبت كرد بعد از آن تاجر از همسرش پرسید:
كه این مرد با شما چکار داشت ؟
زن گفت :كه صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش عاشق من بوده است
تاجر گفت اگر تو با او ازدواج می كردی اكنون صاحب این رستوران بودی
همسر تاجر گفت: نه اشتباه میکنی !
اگر با او ازدواج می كردم او الان تاجر بزرگی بود...!
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۱۰/۰۳ ساعت 14:41 توسط حجت نیکفرجام
|
با عرض سلام و خوش آمد